༺࿇🤍࿇༻
من بار "سفر" بستم از "محشرِ" آغوشت
از "ساحرهٔ" چشمت، لبهای غَزلنوشَت
دنبالِ کمی"مرهمْ" بر "داغِ" دلِ خسته،
یکبوسه بِهرَسمِ عِشقْْ کولیِ فراموشت
༺࿇🤍࿇༻
من بار "سفر" بستم از "محشرِ" آغوشت
از "ساحرهٔ" چشمت، لبهای غَزلنوشَت
دنبالِ کمی"مرهمْ" بر "داغِ" دلِ خسته،
یکبوسه بِهرَسمِ عِشقْْ کولیِ فراموشت
تعداد صفحات : 1